دولت اسلامی ؟
یا
امارت اسلامی ؟!!
میرویس آریا
بعد از سقوط رژیم طالبان و دوباره به صحنه آمدن و نیرومند شدن این گروه شورشی ضد دولت افغانستان و نیروهای خارجی در افغانستان و به وخامت گرائیدن وضعیت امنیتی در سراسر کشور ، یکی از ولایاتیکه خیلی زود به میدان نبرد های مسلحانه مخالفین دولت با نیرو های دولتی افغان و خارجی مبدل گشت و به منطقه نا امن شهره شد و یک بخش از سرویس های خبری رسانه های داخلی و خارجی را به خود اختصاص داد ، همانا ولایت غزنی بود .
در کنار غزنی ولایات دیگر چون ، هلمند ، قندهار ، ارزگان ، خوست ، فراه و غیره .. نیز ازجمله ولایاتی به شمار میایند که نا امنی آنها برسر زبانهاست .
اما در این میان به موضوع و وضعیت ناامنی و بد امنی در غزنی نسبت به مناطق دیگر نا امن ، اهمیت کمتری داده شده است و توجه چندان صورت نگرفته است و بدین لحاظ وضعیت در این ولایت آنچنانیکه بوده است ، منعکس نشده است.
و تنها به کلمه نا امن در مورد غزنی اکتفا شده است و بس . اما حالت های کنونی در غزنی نشاندهنده آنست که در بسا موارد غزنی وضعیت های بسیار وخیمی نسبت به ولایات هلمند ، ارزگان و کندهار داشته است.
ولایت غزنی یکی از ولایات جنوب شرقی به حساب میاید که شاهراه کابل قندهار از آن میگذرد. این ولایت نقطه اتصال چندین ولایت شمالی ، شرقی و مرکزی با جنوب و جنوب غرب و جنوب شرق کشور است.
در این اواخر ، فعالیت های گروه مسلح طالبان در اکثریت نقاط این ولایت به طور فراوان انجام شده است و حتی در بسیاری موارد تهدیدات بزرگی را متوجه دولت و نیروهای خارجی در این ولایت نموده است ، که گستردگی فعالیت های آنان نشانه یک نوع تسلط شان برخاک این ولایت میشود تلقی گردد.
اما تسلط گروه طالبان برغزنی ، با وجود وضعیت حاکم در غزنی ، همواره از سوی مقامات دولتی این ولایت ، با الفاظ تند رد شده اند. اما مواردی را نیز میتوان سراغ داشت که مسوولین دولتی در زمان بیان جمله ی حاکمیت صد فیصدی دولت برغزنی خجالت زده به نظر رسیده اند و از این میتوان نتیجه گیری کرد که آنان از بیان جملات دروغین در این موارد خسته به نظر میرسند.
ولایت غزنی دارای 18 ولسوالی است که اکثریت مطلق آن از امنیت خوبی برخوردار نیستند.
طالبان ادعا میکنند که بر 13 ولسوالی آن حاکمیت کامل دارند و پنج ولسوالی باقی مانده ، ولسوالی های هزاره نشینی هستند که امنیت نسبی خوبی دارند.
جریانات حاکم نیز نشاندهنده مسئله تقریبا مشابه این ادعا را نشان میدهد..
اما دولت حاکمیت طالبان را بر 13 ولسوالی رد میکند و حاکمیت خود را در این مناطق فقط با حضور در زمین های به مساحت چند صد متری مقر ولسوالی ها و پایگاه های نظامی شان ثابت میسازند ، و بقیه مناطق در ولسوالی ها از جاهای هستند که سالهاست قدم نیروهای دولتی جز در عملیات هائیکه با تجهیزات زیاد نظامی انجام شده است در آن بدانجانرسیده است که اینگونه بازدیدها نیز برگشت بدون جنگ و تلفات را در قبال نداشته است .
با این حال عده ای از مراکز ولسوالی ها نیز وضعیت های چندان خوبی ندارند. ولسوالی ناوه که چندین ماه از سقوط آن بدست طالبان میگذرد تا بحال شاهد بازگشت و آمدن نیروهای خارجی و افغان نبوده است و بدرستی روشن نیست که نیروهای طالبان در ان حضور دارند و یاهم دولت و نیروهای خارجی ازدرودیوار خالی ان نیزدرهراس هستند. بااینکه معلوم شده است که گروه طالبان علاقمند حضورپس ازاشغال درمراکزولسوالی ودیگرمکان ها نیستند.چنانچه دراتفاقات سقوط ولسوالی های رشیدان واجیرستان نیزمعلوم شد که طالبان بعدازتصرف مراکز ولسوالی ها،اموال تجهیزات به جامانده رابه جاهای امن برای خود منتقل میکنند وبه اشیایدیگر غیرقابل حمل آتش ميزنند و بعد محل را ترک میکنند. اما در جريان سقوط ولسوالی اجيرستان با اينکه مردم به رسانه ها پس از چند روز سقوط ولسوالی گفتند که طالبان در مرکز ولسوالی حضور ندارند، نيروی های دولتی روزهای زیادی آنجا را خالی از حضور شان گذاشتند. ولی نيروهای خارجی به کمک اردوی ملی،ولسوالی خالی را چندين بار بمباردمان شديد کردند.
در ولسوالی های غزنی جز چند ولسوالی از دير زمانيست دعاوی و مشکلات حقوقی و خانوادگی مردم به دولت راجع نمی شوند و دفتر های چون محکمه، زراعت، املاک و ثبت احوال نفوس از نبود مراجعين بسته شده اند و اکنون شايد ضخامت خاک نشسته بر دروازه ها و قفل های آنها تجاوز از يک سانتی متر کند. طالبان در اين مناطق به مردم گفته اند که هيچ مشکل شان را به دولت راجع نسازند، زيرا طالبان با داشتن مسئول ولسوالی، مسئول نظامی منطقه، قاضی و غيره آماده ی رسيدگی به مشکلات آنان استند و مردم نيز با مراجعه به طالبان در حل مشکلات شان از رفتن به ادارات دولتی که رشد فساد در آنها شهرت زيادی یافته است اجتناب می ورزند، که با اين کار هر چه بيشتر حاکميت دولت زير سؤال برده می شود. طالبان درقريه جات ولسواليها و حتی در مربوطات مراکز ولسواليها می توانند بسيار به راحتی به صورت دسته جمعی يا انفرادی با پای پياده، موترسايکل ویا موترهای شان گشت و گذار نمايند، محکمه و مجلس داير نمايند، به متخلفين که از قانون شان سرپيچی کرده اند در انظار عامه جزا دهند و دروازه های مکاتب و روند های را که خلاف ميل آنان استند ببندند. در حاليکه دولت و نيروهای دولتی حاکميت شان را در مناطق همان گشت زنی های سريعی می خوانند که بعد از وقفه های ديری انجام می شود و بس.
چند ولسوالی غزنی که در کنار جاده عمومی کابل قندهار واقع شده اند و نيز ولسوالی اندر که شاهراه غزنی-پکتيکا از آن می گذرد همواره شاهد فعاليت های گسترده ی نظامی گروه طالبان که بر ضد کاروان های نظامی و اکمالاتی نيروهای خارجی و افغانی انجام می شود بوده و چندين منطقه ی ولسوالی اندر، قره باغ، ناوه، آب بند، مقر و گيلان که در امتداد شاهراهها واقع شده اند به نقاط مرگباری برای نيروهای خارجی و داخلی مبدل گشته اند و بسيار کم اتفاق می افتد که اين نيروها بدون دادن تلفات از آنجاها بگذرد. تعدد پوسته های پوليس در امتداد دو شاهراه بزرگ کابل- قندهار و غزنی-پکتيکا هيچ اثری نتوانسته است در کاهش فعاليت هاوحضور طالبان داشته باشد و طالبان در چند متری پوسته های پوليس به موترهای که مواد مربوط به قوای ائتلاف را حمل می کنند آتش میزنند و موترهای ملکی را به بازرسی میگيرند. اما پوليس از پوسته های شان به بسيار آرامی نظاره گر همچون اتفاقات استند. و دربسياری موارد گفته شده است که پوليس در اين مناطق به خاطر حفظ خودشان قرارداد عدم مداخله در کارهای يکديگر را با طالبان دارند. اخذ مسئوليت تأمين امنيت شاهراه کابل – قندهار توسط اردوی ملی افغانستان نيز کاری کرده نتوانسته است و فقط طالبان مجبور شده اند تنها در ساحات چند متری قرارگاههای نوبنا شده ی اردوی ملی از فعاليت باز بمانند. اما در ساحات کمی دورتر از قرارگاهها باز هم خونسردانه به فعاليت ها و کمين های شان ادامه میدهند.
وقتی از مسئله ولسوالی ها که کمی از ساحه ی ديد مقامات دولتی دورتر هستند بگذريم و در مورد مرکز غزنی صحبت کنيم بسا مسائل مشابه و حتی خطرناکتری را شاهد بوده ميتوانيم. در مرکز غزنی که در آن مرکز های بزرگ قوای ائتلاف، اردو، امنيت و پوليس ملی با تمام نيروهايشان حضور دارند و همه دفاتر مسئولين بلندپايه ی دولتی در آن قرار دارد، وسعت دامنه ی تسلط کامل دولت بر همه نقاط آن مورد ترديد شديد است و تنها محدود در شهر غزنی و مناطق متوصل به شهر در يک دايره بسيار کوچک می ماند که قرارگاههای نظامی و خارجی در آن واقع شده اند. اما با آن هم موارد زيادی را ميتوان سراغ داشت که طالبان کارمندان دولتی را در ميان شهر و در نزديکی اين قرارگاهها ترورکرده اند.
اما انچه مرکز غزنی را از مراکز دیگر ولایات نا امن کشور متفاوت میسازد. همانا ،عدم و یا کم اتفاق افتادن حملات انتحاری و انفجارات ناشی از بم های کار گذاری شده در دفاتر دولتی و دیگر نقاط مرکزبه ویژه شهر است.که این کار مایه ی فخر و به خود بالیدن بسیار از مقامات بلند پایه ی د ولتی در غزنی بوده است. وحتی یک عده از والی های اسبق غزنی آنرا از بزرگترین موفقیت های شان خوانده و گفته اند که اینکار از اثر تلاش های پیگیر آنان در جهت تامین امنیت بوده است.در ولایت غزنی بعد از سقوط حکومت طالبان تعداد حملات انتحاری از پنج و یا شش بار تجاوز نمیکندکه سه بار آن در مرکز اتفاق افتاده است در حالیکه در مراکز ولایات نا امن چون هلمند،قندهار،خوست و .... حتی شهر کابل این اتفاقات به شکل گسترده اتفاق افتاده اندوشاید کل اتفاقات غزنی در این مــورد مسا وی به تعداد اتفاقات یکماه در این مناطق باشد.
به نظر میرسد واقعیت هادرمرکزغزنی ،خلاف آنچه باشد که ادعای مردان دولتی در غزنی مبنی بر تلاش و حاکمیت شان بر روند امنیتی باشد. گفته میشود مسوولیت پیشبرد فعالیت های گروه طالبان را در مرکز غزنی کسانی عهده دار استند که خود باشنده مرکز غزنی هستند و آنچه که از گفته های کسانی که با آنان در تماس بوده اند هویدا میشودکه آنان علاقمند انجام حملات انتحاری و انفجارات در مرکز به ویژه شهر غزنی نیستند و به آن کمتر اجازه داده اند که اتفاق بیافتد و جان افرادملکی گرفته شود. از طرف دیگر نظر به جریانات و وضعیت های حاکم در مرکز غزنی هویدا میشود که طالبان به خاطر ضربه زدن به نظامیان خارجی و دولت نیازبه حملات انتحاری ندارند.زیرا آنان میتواننددرچند متری مقر قوای ائتلاف افراد را اختطاف کنند، کارمندان امنیتی را در نزدیکی پوسته های پولیس وقرار گاه اردوی ملی به قتل برسانند و حتی به دفتر قوماندان امنیه ی ولایت با نارنجک (بم دستی ) حمله ور شوند و خود سالم محل را ترک گویند و این موثریت زیادی نسبت به حملات انتحاری دارد
پس کمتر اتفاق افتادن حملات انتحاری در غزنی موفقیت دولت است و یا طالبان!؟
در پهلوی چند ولسوالی هزاره نشین غـزنی، مرکز غزنی یگانه جای در همه ی این ولایت است که مردم باید از قوانین نافذه دولت در آن اطاعت کنند و برای حل مشکلات حقوقی و دعاوی شان به دفاتر دولتی مراجعه کنند .اما تمامی مردم مرکز غزنی نیز از همه نقاط مرکز به دولت مراجعه نمیکنند و تنها کسانیکه تا بحال مراجعین دفاتر دولتی باقی مانده اند.مردم داخل شهر و چند نقطه نزدیک شهر است. اما دیده میشود که روز به روز در کمیت شان کاستی به عمل میآید که از یک طرف تنگ شدن حلقه حاکمیت دولت و از سوی دیگر فساد سر به فلک کشیده ی در حال رشد دردفاتر دولتی، وضعیت راروزبه روز پیچیده تر میکند و در بسیار مواردیکه مردم به خاطر حل مشکل به دولت مراجعه میکنند در کنار اینکه به مشکل شان رسیدگی نمیشود بر علاوه مشکلات دیگری نیز برای شان خلق میشوند.چنانچه در چندین منطقه شهر که هر کدام بیشتر از سه و یا چهار کیلو متر با دفتر والی و قوماندان امنیه ولایت فاصله نداشته اند بعد از پیدا شدن راهزنان و دزدانیکه اموال خانه هاو راهروان را میدزدیدند، به دولت شکایت میشود،اما هیچ اقدام در زمینه صورت نمیگیرد،مردم مجبور میشوند که به طالبان مراجعه کنند که بعدا طالبان این دزدان را دستگیر میکنند و مردم از شر آنان تا اندازه خلاصی میابند.
در مرکز غزنی قریه جات استند که مدت های زیادی است فعالیت های گروه طالبان در آن به شکل گسترده ی ادامه دارد و رو به افزایش است که میتوان به عنوان مثال از قریه های اسفنده،منگور، آرزوٍ، شالیزو...یاد کرد که نزدیک ترین آن 5 و دور ترین 12 کیلو متر از مر اکز بزرگ نظامی دولت و قوای خارجی و دفتر والی فاصله دارد نام برد که به مراکز فعالیت های طالبان مبدل گشته اند و طالبان مسلح شب و روز به صورت گروهی و یا انفرادی در آن گشت و گذار دارندو در این مناطق قانون طالبان که خود آنرا قانون امارت اسلامی میخوانند تطبیق میشود.
مانند ولسوالی های غزنی ،در این مناطق مرکز غزنی نیز طالبان به مردم گفته اندکه از مراجعه به دولت در تمام موارد بپرهیزند و حتی کمک های دولتی و نیروهای خارجی را نیز نپذیرندومردم نیز با قبول خواسته های طالبان مدت های دیریست که به دولت مراجعه نمیکنندو بدینگونه دولت ماهیتش را در این مناطق دارد از دست میدهد. و همچنان دولت نیز برای آسودگی خودش جنجال مردم این مناطق را از سرش دور میکندو اینچنین رابطه فی مابین مردم و دولت از بین میرود.
در این مناطق طالبان کارمندان ملکی و نظامی دولتی را گفته اند تا وظایف خودرا ترک نمایند.بسیاری از کسانیکه وظایف دولتی داشتند وظایف خودرا ترک کردند.یک عده هم با فامیل های شان مجبور به ترک محل شدندو دیگرانیکه وظیفه ومحل را ترک نکردند کشته شدند. طالبان در این مناطق کسانیرا که حتی در قرار گاه های نیرو های خارجی و داخلی در بدل پول به پاک کاری وجاروب کشی زمین ها می پردازند به قتل میرسانند. به این اساس یک عده ی زیادی از جوانانیکه در صفوف اردو و پولیس ملی و یا هم قرار گاه های نظامی وظیفه دارند و هنوز هم فامیل های شان در محل زندگی میکنند، نرفتن به خانه ها را نسبت به کشته شدن ترجیح داده اند. بسیاری از آنان را میتوان سراغ داشت که مدت های درازیست در حالیکه محل وظیفه ی شان کمترین فاصله را با خانه هایشان دارد، فامیل های شان را ملاقات نکرده اند و اگر ملاقات کرده اند آنهم به شکل صورت گرفته است که فامیل های شان مانند زندانیان به سراغ آنان آماده است و حتی بعضی از کسانیکه به خانه رفته نتوانسته اند میگویند که این مشکل حتی بیشتر از یک سال و دوسال را در بر گرفته است .
در های مکاتب دخترانه در همین مناطق بنابر اخطاریه های طالبان بسته شده اند معلمین و شاگردان مجبور به خانه نشینی گردیده اند.
دولت مردان در این مناطق زمان های دیریست قدم رنجه نکرده اند . یکی ازین مناطق مرکز که هم برای دولت و هم برای گروه طالبان از اهمیت خاص برخوردار است قریه اسفنده است که نام آن قبلا نیز ذکر شد.اسفنده یک قریه بزرگ جنوبی مرکز غزنی است که در کنار شاهراهی کابل -قندهار واقع شده است و فاصله آن با شهر غزنی جاییکه مقام ولایت درآن واقع میباشد 10 کیلو متر است و قرارگاه مجهز و بزرگ قوای ائتلاف از آن فقط 4یا 5 کیلو متر فاصله دارد و این قرار گاه در زمین های مربوط این قریه بنا یافته است. این منطقه برای طالبان از چندین جهت حایز اهمیت است. یکی اینکه در زمان اقتدار رژیم طالبان افرادی مهم سیاسی و پالیسی ساز تحریک از این منطقه غزنی بوده اند واکنون نیز بسیاری از افراد مهم گروه طالبان از اهالی این منطقه استند وهمخوانی های فکری و وابستگی های منطقوی و قومی زمینه خوبی فعالیت را در این منطقه برای شان میسر ساخته است از سوی دیگر با واقع شدن این قریه در کنار جاده کابل-قندهار که روزانه کاروان های زیادی اکمالی و نظامی از آن میگذرد زمینه خوبی انجام کمین ها و حملات چریکی از باغ های و درخت زار های نزدیک شاهراه دراین قریه برای طالبان میسر است تا ضربات بیشتری را به قوای داخلی و خارجی و همچنان کاروان های اکمالاتی وارد سازند. همچنان موجودیت و حضور طالبان در این قریه بسیار نزدیک به شهر و مرکز خارجیان یک نوع جنگ روانی نیز به شمار میاید و توانسته است مردم و دولتیان را متاثر سازد.و نیز حضور این گروه در این منطقه فعالیت های شانرا در شهرو مناطق دیگر میتواند تقویت بخشد.
دولت به این قریه به خاطر اهمیت قایل است که فعالیت گروه طالبان در جاییکه به اصطلاح میتوان صدای پای را از آنجا شنید، به این گستردگی و نداشتن حاکمیت بر آن یک نوع مایه شرم به شمار میاید
امااهمیت آن برای دولت بدان معنی نیست که دولت درغزنی برای حاکمیت برین منطقه تلاش نموده باشد. دیرزمانیست که هیچ عملیات درانجاانجام نشده است وهیچ فردی دولتی بلندویاپایین رتبه،برای اینکه این نقطه را ظاهراًازجمله مناطق تحت کنترول شان نشان بدهند،بدانجاقدم نگذاشته اند. بااینکه ازبسته شدن مکاتب درانجازمان دیری میگذرد تابحال هیچ فردی ازسوی دولت آن مشکل راحتی نپرسیده است.امابااین هم مقامات درغزنی تسلط طالبان ونداشتن حاکمیت برین منطقه راشدیداًردمیکنند. مقامات بلندرتبه درغزنی حاکمیت شانرابراسفنده توسط گشت زنی های چنددقیقه ای که درطول چندسال باهمراهی تعدادزیادی افراد مسلح وتجهیزات نظامی، فقط چند باری انجام شده است، ثابت میسازند وزمان باقی دیگررابه طالبان مسلح واگذارمیکنندتادرین منطقه ی به گفته ی خودشان، تحت حاکمیت دولت آزادانه، 24 ساعت گشت وگذارنمایند. امامناطق مثل منگور،شالیزو....ازجمله مناطق استندکه دیریست هیچگاهی حتی گشت زنی مقامات ونیروهای دولتی درآن اتفاق نیافتاده است ودارند فراموش میشوندکه خاک غزنی استند ودولت باید به یک نوع حاکمیت اشرادرآنجا هانشان دهد. باتوجه به مسایل یادشده که به شکل بسیارخلاصه بیان شد اکنون میتوان حدس زدکه میزان خاک تحت سلطه دولت در غزنی وحتی دردرمرکز این ولایت به چندفیصدمیرسد.
اتفاق مهم وداغ دیگریکه درین روزهاتوجه همگانی رانسبت به حاکمیت طالبان درغزنی جلب کرده است،اخطاریه ی این گروه به شبکه های تیلیفونی مبنی برتوقف کلی فعالیت های شان درسراسرغزنی بود که خیلی زودجامه عمل پوشیدوغزنی رامانندجزیره ازدیگرجاهاجداساخت وحتی توانست تماس های والی ولایت را بامرکز،اقارب وفامیلش قطع کند.
قبلا نیز بنا بر اخطار های گروه طالبان ، شبکه های تیلفونی در بسیاری ولایاتی که طالبان برآن به گونه ای مسلط بودند ، به فعالیت های شان از طرف شب ادامه نمیدادند. اما در مراکز همان ولایات ، این فعالیتها در جریان شب قطع نمیشندند و در این میان یگانه مرکزی که در جریان شب درآنوقت خدمات تیلفونی در آن قابل دسترس نبود مرکز و شهر غزنی بود.
طالبان دلیل قطع کلی خدمات تیلفونی را در سراسر غزنی ، استفاده جاسوسان نیروهای دولتی و خارجی در رد یابی افراد وابسته به گروه شان بیان میدارند و میگویند از این ناحیه تلفات دیده اند.
اما فکر میشود که این مسئله ، مقاصد سیاسی دیگری داشته باشد. و ان اینکه طالبان دیگر نشان بدهند که آنان هرچه بخواهند در غزنی انجام داده میتوانند، و حتی باید گذشته ازمردم عام، بالای دولت نیزخواسته شان تحمیل شود و هویدا گردد که دولت نیز باید به اشاره ای انگشت طالبان برقصد.
با اینکه آنتن های شبکه های تیلیفونی در مرکز غزنی، همه در نزدیکی قرارگاه های نظامی ای چون مقرهای پولیس و اردوی ملی ، قرارگاه قوای ائتلاف و حوزه های امنیتی واقع شده اند امنیت شان تامین نیست. چنانچه چندی پیش طالبان یک پایه ی آنتن شرکت اریبا-ام.تی.ان. را که در عقب قرارگاهی اردوی ملی قرار داشت به دلیل اینکه چند شب فعالیت شبانه داشته بود و از حکم طالبان سرپیچی کرده بود ، از فاصله بسیار نزدیک مورد هدف قرار دادند و آن را از کار انداختند.
بنا بران مسوولین شبکه ها پذیرفته اند که تا اجازه دوباره از سوی گروه طالبان در غزنی فعالیت های شان را به طور کلی ، حتی در شهر غزنی متوقف سازند . مردم در ولایت غزنی ده روز پیهم را بدون دسترسی به خدمات تیلیفونی سپری کردند و با اجازه ای دوباره ی گروه طالبان به شبکه ها، مردم یکبار دیگر فقط از طرف روز به خدمات تیلیفونی دست یافته اند.
در این جا سوال مطرح میشود که آیا در غزنی قانون و خواست دولت تطبیق میشود یا طالبان ؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر