۱۳۸۷ اسفند ۱۰, شنبه

کرزی به زودی استعفا میدهد. نیرنگ جدید؟

آقای کرزی که در انتخابات قبلی ریاست جمهوری از کاندیدان ریاست جمهوری و نیز رییس اداره انتقالی بود برای یک لحظه هم از سمتش کنار نرفت و به قانون توجهی نشان نداد. که گمانه زنی های دست برد او در انتخابات آن زمان،

تا بحال پا برجاست.

برای اولین بار یک سایت انترنتی خبری به نام روز پرس دات کام خبر را به روز چهار شنبه هفتم حوت سال جاری منتشر کرد که رییس جمهور کرزی به زودی برای استعفا آمادگی اش را اعلام میدارد، سایت مذکور خبر را از زبان یک مقام دولت افغانستان بدون ذکر نام نشر کرده است که خبر چون در منابع دیگر منتشر نگردیده است بیشتر خبر همان رسانه به نظر میرسد. این در حالیست که کرزی به زمان فرارسیدن وفا به تعهدش که چندی پیش در سفرش به ولایت لغمان داده بود و در آن گفته بود که تا دو هفته ی دیگر موقفش را برای باقی ماندن در قدرت و یا کنار رفتن از آن در زمان معین قانونی بیان خواهد کرد،میرسد.

درینحال در خبر نامه ی از ریاست جمهوری که به عده ی از رسانه ها ارسال گردیده است نیز تاٌیید شده است که آقای کرزی روز شنبه آینده دهم حوت درین باره تصمیمش را رسماٌ اعلام میدارد.

آقای کرزی یکی از کاندیدا های انتخابات ریاست جمهوری سال آینده ی شمسی است که در قانون اساسی کشور سی الی شصت روز قبل از سی و یکم جوزا خوانده شده است که این تاریخ(سی و یکم جوزای سال پنجم) پایان کار رییس جمهور است، ونظر به موادات مرتبط قانون اساسی ،در صورت کاندید بودن رییس جمهور برحال در انتخابات پیشرو، وی باید دو ماه قبل از پایان زمان کارش یعنی سی و یکم جوزای سال پنجم از سمتش کنار رود.

اما کمیسیون مستقل برگزاری انتخابات در اعلامیه ی چندی پیشش، برگزاری انتخابات را در زمان در نظر گرفته شده در قانون اساسی نا ممکن خواند و دلیل آنرا مشکلات جوی و نا امنی در شماری از قسمت های کشور عنوان کرد که استقبال رییس جمهور کرزی و انتقاد های گسترده ی فعالین سیاسی، روشنفکران و اپوزسیون را در پی داشت که و به نظر میرسد درین تصمیم کمیسیون ظاهراٌ مستقل برگزاری انتخابات، آقای کرزی نقش تعین کننده ی داشته است تا با استفاده از تعویق افتادن زمان برگزاری انتخابات چند روز بیشتر حکومت کند و با استفاده از قدرتش چرخه را به نفع خودش بگرداند.

دلایل کمیسیون برگزاری انتخابات از سوی عده ی از قانون دانان و احزاب به هیچ وجه موجه دانسته نشد و کرزی با کمیسیون برگزاری، به نقض قانون به خاطر منفعت شخصی کرزی متهم شدند. حتی معاون اول رییس جمهور آقای احمد ضیاٌ مسعود در جدال لفظی اخیرش که روی همین مسایل با وی داشته است، اورا متهم به قانون شکنی، خود محوری و عدم توجه به منافع مردم و کشور میکند که در مطبوعات به گستردگی تمام منعکس شد.

اما آقای کرزی که در انتخابات قبلی ریاست جمهوری از کاندیدان ریاست جمهوری و نیز رییس اداره انتقالی بود برای یک لحظه هم از سمتش کنار نرفت و به قانون توجهی نشان نداد. که گمانه زنی های دست برد او در انتخابات آن زمان تا بحال پا برجاست.

اما اینبار اگراو قرار باشد استعفا دهد و درین دور، قانون را نقض نکند چه مقصدی دارد و در پشت پرده ی این امر چه مسئله ایست؟

واگر او استعفایش را در زمان معین یعنی قبل از سی و یکم جوزای سال آینده اعلام دارد، آیا هنوز هم تصمیم اعلام شده ی کمیسیون برگزاری انتخابات پا بر جا خواهد ماند یا خیر؟

واینکه در صورت پا بر جا بودن تصمیم کمیسیون برگزاری انتخابات مبنی بر تاخیر در زمان برگزاری انتخابات ،اگر رییس جمهور استعفا دهد و قرار باشد معاونش نیز یا بدلیل شرکت در رقابت انتخاباتی یا بدلیل دیگری مستعفی شود و نظر به ماده ی شصت و هشتم قانون اساسی رییس مجلس سنا در قدم نخست که به احتمال اغلب آقای صبغت الله مجددی رییس کنونی این مجلس باشد،عهده دار این دوره ی گزار باشد با مدیریت او چقدر وضعیت های نا امنی و غیره را که کمیسیون بیان داشته است بهبود خواهند یافت و بادر نظر داشت حالت جسمی و روانی وی در این مرحله ی حساس وضعیت در کشور به چه حالت خواهد کشید؟

کرزی درین اواخر به ویژه پس از برنده شدن در انتخابات و آغاز به کار بارک اوباما رییس جمهور ایالات متحده ی آمریکا،کشوریکه با حمایت شدیدش کرزی را به این مقام رسانید، از او حمایت کرد و او را در قدرت نگهداشت، با جهان غرب و آمریکا وارد یک مرحله کشمکش و اختلاف نظر همراه با جدال های تند لفظی شده است و دست دوستی به سوی رقیبان بزرگ جهانی و منطقوی آمریکا دراز کرد ونیز بر علیه اعمال نیروهای خارجی در افغانستان زبان بیرون آورد تا هم تمایل کشور های ذکر شده را جلب کند و هم به مردم به اصطلاح در دم اخیر نشان دهد که او گویا رییس جمهور مردم است و چندان متکی به آمریکا نیست. حتی در اوج این کشمکش ها و جدال ها با ایالات متحده، او در یک جلسه ی کابینه

میگوید که ما نباید تا ابد غلام آمریکا باشیم. اینکه منظور آقای کرزی از بیان این جمله چیست خود واضح است که وی در اخیر میخواهد رشته ی غلامی دهن بسته و بی اراده را قطع کند و پیش از آن عکس آن بوده است.

اما چرا آقای کرزی در پایان کارش و نزدیک شدن به زمان انتخابات چنان اراده ی قوی در مقابل این همه خود سری ها پیدا میکند و تا این حد مردمی حرف میزند و نیز بروی کشور های فراموش شده ایکه نقش دراز مدت در اوضاع سیاسی امنیتی و اجتماعی افعانستان داشته اند لبخند سیاسی دوستی میزند که همه در طول حکومت دراز مدتش لازم بود صورت

میگرفتند که هیچگاهی چنین اتفاق نیافتید.

فکر میشود کرزی با پشتیبانی آمریکا اینبار میخواهد با نیرنگ جدید ش از خود چهره ی مردمی نشان دهد و هم از سوی به کشور های تاثیر گذار دیگر از خود فرد مورد اعتماد را جلوه دهد تا آنان از بودن او در قدرت دوباره حس خطر نکنند.

این میرساند که کرزی چندان به صلاحیت مردم و ارجاع به آنان اعتقاد ندارد و از مردم صحبت کردن فقط در محدوده ی الفاظ است. اما گزینه ی اصلی اتکا به بیرونی هاست، آن هم به حدی بسیار بالایی. بدینگونه نیرنگ جدید طوری خواهد بود که هم کشور های تاثیر گذار دیگر غیر از آمریکا و هم پیمانانش ، و هم اذهان عامه در افغانستان برای موجه بودن تحمیل دوباره ی آقای کرزی آماده باشند. همچنان عادت احساساتی بودن مردم افغانستان طور ماهرانه مورد استفاده اعظمی قرار دادشده است که مردم افغانستان با شنیدن چند شعار نمایشی مردمی، بی باکی و خطاهای گذشته که موجب هلاک شدن هزاران تن شهروند افغانستان، ویرانی و تباهی کشور و دور شدن مردم از همدیگر شد را میبخشند و او را قهرمان میخوانند.

بعد از به تیرگی انجامیدن نمایشی اخیر روابط غرب و کرزی بویژه آمریکا و کرزی این گمانه زنی ها که گویا آمریکا و غرب دیگر دست از سر کرزی برداشته اند را تقویت بخشید وهمه تا بحال برین باورند که آمریکا در جستجوی شخص دیگریست تا در انتخابات مورد حمایت خودش قراردهد که تا اندازه ی خوش بینی های را بوجود آورد. ولی دیدارها ومسایل اخیر نشان میدهدکه معیار این تلاش آمریکا برای گزینش فرد که مورد حمایت قرار میدهد فقط قوم است وبس. که در هردو صورت هم در صورت تحمیل کرزی و هم در صورت تحمیل فردی دیگری بنابر وابستگی های قومی به هیچوجه رضایت همه ی مردم افغانستان را در پی نخواهد داشت . خوش بینی هارا به بد بینی تبدیل خواهد کرد.

به نظر میرسد کرزی به عنوان حرف شنو ترین و متحرک ترین کس که به اشاره انگشت بچرخد و برقصد، خوب ترین گزینه برای آمریکاست که اورا خیلی ساده با دادن چیزکی ولو کم در دستش چون طفل میتوان آرام نگهداشت. چنانچه گذشت چند سال نشان داد که کرزی فقط با داشتن امتیازنگهداشت پسران کاکا و برادران و دیگر اقاربش در پست های اقتصادی و سیاسی نه دعوی برای کشور و مردم داشت و نه برای اختیارات لازمه دیگر . پس خیلی شخص مناسب است تا دوباره در مقابل یکه تازی ها و چپه و راسته دوانیدن ها، به اشاره ی انگشت چپ باشد و به اشاره ی انگشت هر گاه صلاحیت دیده شد سرو صدا نماید. اما تحمیل کرزی به هر عنوان که باشد یک اشتباه تاریخی خواهد بود که پیامد های نا گوار خواهد داشت. حکومت کرزی با دارا بودن لقب ضعیف ترین حکومت تاریخی، مسئول درجه اول وضعیت بد بختی کنونی افغانستان ومردم آن است وتیم دور وبرش که عهده دار پست های مهم دولتی بودند و بیشتر از حربه های لسانی و قومی برای بقای خویش در قدرت و نفع شخصی شان استفاده برده اند برای مردم افغانستان خطری جدی تلقی میشود. تحمیل دوباره ی آنها احساس عدم مصئونیت قومی و لسانی را در بین مردم تقویت میبخشد و به شدت آن می افزاید. حتی ملیت پشتون که اینان تا بحال از نام آنان استفاده سوً کرده اند نیز اگر به خوش باوری شان نسبت به اینان ادامه دهند بهای سنگین را که تا حال پرداخته اند سنگین تر خواهند پرداخت و با میان آوردن مسائل حساس قومی و لسانی هر چه بیشتر با اقوام و هم زبان های دیگر روبرو خواهند و نیز با شعله ور نگهداشتن آتش جنگ در مناطق شان بدبختی بیشتر را تجربه خواهند کرد. بدینگونه بازی های آنان که مردم را به جان هم اندازند و مشغول شان کنند و خود به فکر آسوده به چور و چپاول بپردازند وبه استفاده های شخصی ادامه دهند باز پی گیری خواهد شد.

از سوی دیگر دوباره به صحنه آمدن آنان که برای مردم غیر پشتون خطر بزرگ ثابت شده است واکنش های قوی را در پی خواهد داشت که باعث عمیق تر شدن مشکلات ملیت ها و زبان ها خواهد شد و دوری مردم را از حکومت و همدیگر شان بیشتر خواهد کرد. پس محال است تا چنین حکومت را حکومت مردمی و انتخابی خواند.

از سوی دیگر تلاش دیگر آمریکا برای گزینش فرد مورد حمایتش در انتخابات آینده که معیار آنرا قوم تعین نموده است نیز مردم را نسبت به داشتن سهم شان در حکومت آینده و احترام شدن به حقوق شان بی باور ساخته است . ومحال است با چنین وضعیت از مردم توقع داشت تا به حکومت آینده به چشم حکومت فراگیر مربوط به همه ببینند و همکار آن باشند وبر عکس نتیجه دوری از نظام، از هم پاشیدگی و توسل به شیوه های گوناگون حتی جنجال بر انگیز برای حفظ هویت و تثبیت حق را از سوی مردم در پی خواهد داشت.

پس لازم است آنانیکه برای دموکراسی و حقوق انسان شعار میدهند، رای و خواست مردم را نیز در نظر بگیرند و اگر واقعا برای پیشرفت افغانستان کمک میکنند، نباید کسانی را که مردم را از همدیگر دور ساخته و میسازند و حقوق عده ی زیادی از مردم را زیر پا کرده و میکنند مورد حمایت قرار داده و تحمیل کنند. همچنان وضعیت حساس کنونی ایجاب میکند تا مردم ،سیاسیون، روشنفکران ونویسندگان از همه اقوام و اقشار همدست این نیرنگ ها نشوند و تلاش نمایند تاکشور ازین حالات که بدتر از پس مانده ترین ادوار تاریخی دنیای دیگر است گذار نماید.

این نوشته به تاریخ هشتم ماه حوت/اسفند 1387 در سایت های خاوران ، کابل پرس ، جاویدان ،ام اس ام پرس و تاجیک پرس و چند وبلاگ دیگر منتشر شده است.

۱۳۸۷ بهمن ۶, یکشنبه

افغانسـتان کشـوری چندقومـی اما دمـوکراسی تک قومی

ود یگـــــرا ن درآ ن حـــق حکومـت داری،بـهره مـند شدن ا ز امکانـات وحتــی حق صحـــــبت کـــــــردن به زبان مادری شــــانــــرا نـــــدارند.

میرویس آریا

به بهانه ی آغاز به کار اولین رئیس جمهور سیاه پوست ایالات متحده آمریکا.

بعد از تغیر رژیم سیاسی وسرنگونی حکومت طالبان که توسط آمریکا وهم پیمانانش صورت گرفت، وبیشترینه این سرنگونی با شعار های دموکراسی،وحدت،برابری و آزادی همراه بود، بعداز دیر زمان(ازبدو تاسیس حکومت احمد شاه ابدالی تاسقوط طالبان) باز این امید به دل ها جوانه زد که شاید همه مردم این سرزمین نقش را که در تاریخ این کشور داشته اند دو باره بدست بیاورند و حقوق را که بعد ازتاسیس حکومت احمد شاه ابدالی به صورت گسترده ی از دست داده بودند و فقط تنها به قوم پشتون داده شده بود، مساویانه با در نظر داشت اصول برابری، انسانیت،هم میهنی و شایستگی بدست بیاورند.(من درینجا نمیخواهم روی حوادث وچگونگی وضعیت های اجتماعی وسیاسی قبل از سقوط طالبان وسده ها اخیر تماس بگیرم وبحث کنم)

شعار های اولین این تغیر که در سال 2001 م. صورت گرفت وتوسط حامد کرزی که سوار برکاروان دموکراسی آمریکا وغرب به افغانستان آمد، بار ها داده میشد، مردم را واقعا جذب خود کرده بود واینطور مینمود که حالا زمان تغیردرافغانستان فرارسیده است وبه سلسله ی اظلامی که دهه ها استخوان های مردم را به هم ساییده وخورد کرده بود ودر جریان آن اکثریت قوم های ساکن افغانستان،حتی باشنده های بومی این سرزمین حقوق شانرادر حکومت داری وحتی گاهی درهمزیستی. از دست داده بودند،نقطه ی پایان گذاشته خواهد شد.

مردم افغانستان گفته ها وشعار های حامد کرزی را که در اوایل حکومت های سه گانه اش(اداره موقت،دولت انتقالی وانتخابی) کرده است خوب به یاد دارند(( تا چه وقت کسیکه پشتون ا ست باید رییس جمهور باشد.. تاچه وقت کسیکه پشتون ا ست باید وزیر باشد وتاچه وقت....... من میخواهم روزی یک یتیم بچه ی از یکاولنگ برخیزد و رییس جمهور شود..)) این گفته های کرزی را همه به یاد دارند. خوب به یاد دارم درزمان سال های نخستین فرمانروایی کرزی که فقط نوجوان پانزده،شانزده ساله ی بیش نبودم، یکی از سخنرانی های کرزی را که از تلویزیون ملی پخش میشد تماشا میکردم، در زمان بیان جمله ی من میخواهم یک روز یتیم بچه ی از یکاولنگ....... اشک خوشی در چشمانم جاری شد و فکر کردم که این مرد زمینه ی همزیستی برابرانه را برای همه مردم مساعد میسازد و مردم را ازین بدبختی، دوری وجدایی نجات خواهد داد. خیلی خودم را خوشبخت احساس کردم که من جوان و نوجوان این عصر روشنی در کشورم هستم و شاید بتوانم فردا مانند انسان های دیگر دنیا که فقط گناه من به عنوان یک طفل نا توانیکه درخانه یک تاجیک،هزاره ویا ازبک تولد شده ام نباشد تا بخاطر آن باید محروم از اجتماع و دست یافتن به رویا ها یم باشم، وشاید دیگرکسی با خالقم ضد نکند ومخالفت نورزد که مرا چرا در خانه ی یک تاجیک،هزاره،ازبک و...به دنیا آورده است. وبخاطر حسادت با این عمــــــــــل خداوند م، حق برابرانه ی انسانیت را به من ندهند و مرا حقیر شمارند.

اما کارکرد ها وعملکردهای کرزی چقدر زمینه ی رشد وبه حقیقت پیوستن این شعار ها را که از آرزو های دیرینه مردم افغانستان بود مساعد کرد واشک های پاک هزاران فرد این وطن را بهاگذاشت؟؟!!

آقای کرزی که در اول چنین چهره ی از خود ظاهر ساخته بود و در دل ها جای گرفته بود، بعد ها با گذشت زمان چهره ی یکی از خطرناکترین زمامدار فاشیست و قبیله گرا را ازخود نشان داد. که این بار حکومتش برچسپ دموکراسی و آزادی ووحدت ملی را نیز داشت.ودر پشت پرده ی دموکراسی وآزادی همه چیز را انجام میداد. آهسته آهسته دانسته شد که حکومت کرزی با حکومت های فاشیستی و قبیله گرای پیشین جز به لفظ و نام هیچ تفاوت ندارد. بلکه خطرناکتر ازآنها نیزبود زیرابا نام ونشان دموکراسی و با پشتیبانی سردمداران بزرگ دموکراسی، امورات قبیله گرایی شانرا انجام میدادند.برای مردم بیچاره هم هیچ جای حرف زدن نبود، زیرا این مردم بودند که حکومت راخواسته بودند که آزادی ودموکراسی ووحدت را درکشورحمایت کند تا همه ی مردم به عنوان شهروندان یک کشور و بالاخره به حیث یک انسان به یک نظر دیده شوند. و نیز برای حکومت و دولت رای داده بودند که آرمان های همزیستی برابرانه شانرا برآورده سازد.اما قسمیکه بعدا هویدا شد، رای دادن اینگونه تعبیر شد که دیگرهر چیزدلت خواست به اصطلاح چپه وراسته بدوان، مردم برایت رأی داده اند. اما کرزی،حامیان وهم پیمانانش چه کرد؟!

در مقرری ها از کلانترین پست های چون وزارت، ولایت وریاست تا ماموریت عادی به غیرپشتون ها چانس کمترداده شد وبه یک عده ازغیرپشتون ها که این پست ها داده شد یا خیلی ها پست های نمایشی وبی ارزش بودند و یا باز هم ازسوی گماشتگان کرزی و فاشیستان دست و پا بسته شدند واختیارات قانونی شان گرفته شد. حتی این عمل فاشیستی درسطوح پایین آن نیز محدود نماند و تا معاونیت ریاست دولت هم رسید ودامن دومعاون غیر پشتون رئیس دولت را که به رای مردم انتخاب شدند وآقای کرزی بخاطرانتخاب این دوفرد به حیث معاونین اش رأی زیادی را بدست آورد گرفت واختیارات قانونی شان توسط کرزی و اطرافیان فاشیستش گرفته ومحدود شدند. که میتوان نارضایتی شانرا در جبهه گیری هایشان نسبت به مسایل سیاسی واجتماعی وهم در گفته هایشان نسبت به این روند که درین اواخر بارها صورت گرفته است به خوبی دریافت.

روشنفکران غیرپشتون وقتی کارکرد های پوچ وبی معنی تعدادی از زمامداران سابق را به نقد گرفتند با دسایس قومگرایان اطراف کرزی وخود او متهم به خیانت به کشور،تاریخ ووحدت ملی شدند وحتی از ابزارهای دینی ومذهبی برعلیه شان استفاده شد وتکفیر شدند، اما پشتون های که رهبران اقوام غیر پشتون را که تعداد زیادی شان یک عمربرای مردم ووطن رزمیده بودند توهین وتحقیر کردند، افتخارات زیادی را از سوی تیم فاشیست کنارکرزی بدست آوردند و درریاست جمهوری راه یافتند وچوکی های دولتی بلند دولتی نصیب شان شد.( من هیچگاه درینجا نمیخواهم تمام عملکرد وشخصیت های همه زمامداران قبلی وفعلی پشتون را بد بخوانم وهمه غیر پشتون ها وعملکرد های شانرا توجیه کنم وهمه راخوب بخوانم، بلکه میخواهم به نکته هائیکه سبب جدی ترشدن مشکلات تبعیضات قومی وزبانی شده اشاراتی کوتاهی داشته باشم ونیزازکسانی و جریان های که از فرصت های بدست آمده ایکه میشد برای حل این مشکلات استفاده برد،برای هرچه بیشتر شدن این مشکلات کارگرفتند و رویاها را برای بدست آوردن این آرمان به قهقرا بردند. یاد آوری کنم وبس) رهبران غیرپشتون با دسایس مختلف ازصحنه رانده شده، توهین وتحقیر شدند و در انزوا قرار گرفتند وبرعکس قبیله گرایان و فاشیست های غیرازین حتی جانیان وبد نامان زشت شان که خون مردم را خورده بودند روز بروز قدرت بیشتر داده شده و برادر خوانده شدند. لقب های که از طرف مردم و دولت به رهبران فقید غیر پشتون که عمری را برای آزادی جنگیدند داده شد، آهسته،آهسته برای زدودنش کار شد،اما لقب های که به رهبران وزمامداران حیات وغیر حیات پشتون که حتی درسالیان درازی زمامداری شان فقط خوردند،نوشیدند وخوشگذرانی کردند داده شد درج قانون اساسی کرده شد. وقتی دیده شد نشرات و گسترش فرهنگ زبان فارسی-دری در حال رشد است، کرزی و حامیانش با نصب کریم خرم فاشیست قبیله گرا به حیث وزیراطلاعات و فرهنگ تا توانستند سد راه رشد فارسی زبانان شدند و کوشش اعظمی را برای توقف این روند به خرج دادند و تبعیضات زبانی وبرتری طلبی قومی و زبانی قبیله را گسترش بیشتر دادند. کریم خرم هم کسانی راکه به زبان مادری شان سخن گفت، حق بودن در شغل های دولتی را نداد واز وظایف برکنارشان کرد، کسانیکه هم برای صحبت کردن به زبان شان سرو صدا کردند جاسوسان ایران و... خوانده شدند. دانشجویان زیادی غیرپشتون به خاطراستعمال واژه های زبان مادری شان لت وکوب، مجروح وحتی کشته شدند،اما کسانیکه کلمات زبان انگلیس هارا به تابلو های دولتی وغیر دولتی نقش کردند فرزندان صدیق وطن خوانده شدند. اما سوال اینجاست که چرا این غربیان وبویژه آمریکا که بخاطر دموکراسی وآزادی، مردمان زیادی را در سراسر دنیا پایمال میکنند و به ملک های زیادی هجوم میبرند ودر کشور ما هم همه روزه آنرا شعار میدهند، این اعمال فاشیستی وقومگرایانه کرزی و تیمش را مورد حمایت قرارمیدهند و آنانرا همواره تحسین وتقدیر میکنند؟!! درآنجا(آمریکا)که امروز بخاطر دموکراسی و آزادی حاکم بر آن کشور، یک فرد ازیک اقلیت کوچک سیاه پوست که حتی فقط یک پشت پیشتر(ازجانب پدر) به امریکا هیچ تعلق ندارد رئیس جمهور شده است، آیا آزادی و دموکراسی که درافغانستان آورده اند متغیر از آنست که حتی درآن برای باشندگان بومی و غیربومی که هزاران سال را درین خاک زیسته اند ودرسازندگی تاریخ وشگوفایی اش نقش به سزایی داشته اند،حق وحقوق داده نمیشود؟؟!!

اما واقعیت اینست که همان غرب و آمریکا هم بر خلاف شعار های شان، حامی سرسخت این فاشیزم افغانی است و سود خودش را از جدایی و دوری مردم میبرد، چنانچه به وضاحت دیده میشود که حتی در موسسات غیر دولتی که به غربیان وآمریکایی ها متعلق استند و یا به نحو تحت اثر شان قراردارد هم به سطوح پایین و بالا شانس کمتر ویا هیچ به غیر پشتون ها درکاریابی و کارکردن داده میشود.از طرف دیگر این آمریکا و غربیان اکثریت مطلق پروژه های پرهزینه را که در کمک های انجام شده بالای تمام مردم کشور حساب میشود در مناطق پشتون نشین انجام داده و میدهند. در حالیکه در مناطق زیادی ازبک، هزاره ،تاجیک و...نشین، زنان و اطفال بیچاره یو مریض و نا توان از نبود پل هاو راه های مواصلاتی و مراکزی صحی که ازضرورت های اولیه ی زندگیست و غیره امکانات برای رفتن به کمترین فاصله ها، روز ها وشب ها پیاده میروند و یا هلاک میشوند، اما حق برخورداری مساویانه شهروندی از امکانات را ندارند. وبدینگونه کرزی وتیم فاشیستش وحامیان غربی وآمریکایی شان دراین سرزمین دارند رویا های دموکراسی، انسانیت،برابری وآزادی را دفن میکنند و انگیزه های تبعیضات زبانی،قومی ومنطقوی را تقویت میبخشند وفاصله ها میان مردم این کشور را هر چه بیشتر میکنند.

این نوشته در سایت های کابل پرس ، خاوران و تاجیک پرس نشر شده است و بعدا توسط سایت های msm press ، افغان ترکستان و غزنه در آیینه روز نیز کاپی و منتشر شده است.

پـشـــــنهاد ــشدن غـــزنی به عــنوان پایتخــت تــمدن اســلام: امیدواری ها و نگرانی ها

میرویس آریا

درآخرین دور نشست وزرای فرهنگ کشورهای عضو"ا سیسکو" یاسازمان کشورهای مسلمان، به پشنهاد وزارت فرهنگ وتوریزم افغانستان، قراراست لقب دوره ئی پایتخت یامرکزتمدن اسلام درسال 2013 میلادی به غزنی اهدا شود، همزمان باپخش این خبر، نشانه های رضایت وخشنودی مردم افغانستان به ویژه مرد م غزنی نسبت به آین خبردر سیما وصدای همه رسانه های صوتی، تصویری وچاپی داخلی افغانستان وعدهُ از رسانه های بیرون مرزی مرتبط باقضایای افغانستان پنهان نماند وثابت کننده آن نشست های پیهم فرهنگی،اجتماعی در غزنی ومرکز کشور به خاطراستقبال وپشتیبانی ازین پشنهاد بوده میتواند.

غزنی که درگذشته و به ویژه درعهد امپراتوری بزرگ"غزنویان" نقش ارزندهُ درترویج وگسترش دین ا سلام و فرهنگ اسلامی، ادب وفرهنگ زبان فارسی دری،هنرمعماری ، نقاشی ،خط نویسی وغیره، وعلوم مروجه زمان

داشته است درین سال های اخیرجز ولایت وشهرفراموش شده ونقطه عمیق بی توجهی چیزی نبوده است وتنها خاطره عظمت آن برفرش زمین خاک آلود ودر خموشی عظیم مرد مان این سرزمین وبن بست فضای آن نقش بسته است، گاهی ذ کر نام غزنی دررسانه ها بن بست ها رامیشکند، ولی این صدا، صدای جنگ است وویرانی... وفقط حکایت ازوخامت وضعیت غزنی میکند.

وقتی از تاریخ ولایتی که دردامنش صدها نویسنده، شاعر، فیلسوف،اخترشناس وعالم را پرورانیده است ونقطه ظهور، انکشاف وگسترش مد نیت وترقی بوده است صحبت به میان میاید، برای همه این جالب خواهد بود که این ولایت حالا دانشگاه ندارد تا حداقل فقط خاطره گذشته آنرا با موجودیت یک مرکزعلمی زنده نگهداشت.

مجــالس ونشست های امروزین غزنی روانشان شکایت از تهد ید های دارند که به شکل خطر ناک در برابر میراث ها وآبدات باقی مانده تاریخی غزنی که اکنون فقط به ا شکال نیمه خرابه ها درآمده اند قرار دارند، هم اکنون

مکان ها و آبدات تاریخی که درغزنی هستند از وضعیت بسیاربد برخوردار هستند ودر طی سال اخیر هیچ اقدام جهت حفظ آن از خطرات حوادث جوی وتخریب های دیگر صورت نگرفته است وتخریب تدریجی وبه ویرانه مبدل شدن آن ادامه همچنان دارد، این مسئله است که مسئولین ریاست فرهنگ وتوریزم غزنی نیزآنرا تائید میکنند و ازچگونگی این وضعیت نگرانی شانرا ابراز میدارند، آقا محمد خوشه زاده معاون ریاست فرهنگ وتوریزم غزنی ضمن اینکه از وضعیت بد آبدات تاریخی شاکی است وتوجه مقامات وزارت فرهنگ و توریزم غزنی را درین مورد میخواهد مسئله مهم دیگررانیز عنوان میکند که آن عبارت ازانجام حفریات خود سرانه است که در مکان های تاریخی توسط زورمندان به خاطربه یغما بردن آثار عتیقه غزنی جریان دارد که بعداًاین آثار به صورت غیرقانونی دربازار های خارج و داخل کشور به فروش میرسند وصدها هزار دالر به دست آمده ازآ ن به جیب های صاحبان زورسرازیر میشود. خوشه زاده میگوید که این مسئله سبب شده است تا یک بخش مهم تاریخ وفرهنگ کشوراز د ست برود واگراین وضعیت همچنان ادامه پیدا کند ما همه هستی تاریخی فرهنگی به جا منده خویش را از دست خواهیم داد.

اما در پهلوی این همه نابسامانی های موجود درین زمینه ها، در این اواخرتعد د وانکشاف نهاد ها وانجمن های فرهنگی به ویژه بعداز مسئله طرابلس لیبیادرغزنی به سرعت ادامه دارد وهمه فرهنگیان وروشنفکران غزنی تلاش دارند تا ازین راه بتوانند دربازسازی هویت تاریخی و فرهنگی این ولایت کارکنند وحداقل بتوانند با راه اندازی مجالس ونشست های فرهنگی مقامات مربوط را متوجه وضعیت های تهد ید کننده حاکم برین ولایت کنند.

درپهلوی ده ها نشست که در ین اواخر بخاطر گرفتن آماده گی های ضروری که تا سال 2013 میلادی که قراراست برای اولین بارغزنی شاهد برگزاری نشست سازمان اسیسکو باشد برگزارشده است، چندی پیش نشست بزرگ به اشتراک والی ومسئولین ادارات دولتی روشنفکران وفرهنگیان غزنی درتالار کتابخانه حضرت حکیم سنایی غزنی دایر گردید که مهم ترین جلسه دایر شده درین مورد تلقی میشود. اشتراک کنند گان این جلسه روی یک سلسله طرح ها و پشنهادات توافق کرد ند که تا سال 2013 میلادی:

1 ساختن یک میدان هوایی مجهز که قابل استفاده نشست و پرواز هر نوع هواپیما های ملکی را داشته باشد ،

2 ساختن یک هوتل به معیار های جهانی برای به سربرد ن مهمانان داخلی و خارجی که عازم غزنی میشوند به ویژه مهمانانیکه درسال 2013 در جلسه اسیسکو درغزنی شرکت میکنند.

3 ساختن دانشگاه در غزنی.

4 ایجاد یک چینل تلویزیونی ورادیویی بین المللی در غزنی .

5 بازسازی وحفظ اماکن وآبدات تاریخی غزنی .

6 بازسازی موزیم غزنی وبرگرداند ن آثارتاریخی مربوط به غزنی که حالا در موزیم مرکز به سرمیبرد.

7 ساختن یک سریال تلویزیونی به چند زبان بین المللی به ویژه انگلیسی که حاکی تاریخ غزنی به خصوص

عهد غزنویان باشد. را شامل میشد که بعداً این پشنهادات در جلسه ایکه که به همین منظورد رمقر وزارت فرهنگ وتوریزم افغانستان نیز دایرشده بود قرائت شد واز جانب مقامات مربوط برای تطبیق این طرح ها وعده داده شد. اما تابه حال هیچ گونه اقدام عملی درین زمینه صورت نگرفته است وگفته میشود کارهای گسترده ای درین زمینه درآغاز سال 1387 هجری شمسی آغاز خواهند شد.

قابل ذ کراست که رسانه های صوتی، تصویری وچاپی وفرهنگیان به ویژه جوانان غزنی درزمینه بازتاب این مسئله از سهم فعال برخوردار هستند وکارهای ارزنده را درزمینه تابحال انجام داده اند.

این نوشته برای اولین بار در سایت انترنتی غزنی دات اورگ منتشر شده است. اما بعدا سایت های افغانی پرستوها وبلاگ تخصصی افغانستان وسایت انترنتی ایرانی سبزپاتوق دات کام نظر به اهمیت م.ض.ع، نوشته را از سایت اولی کاپی و نشر کرده اند.

درغزنی کدام قانون تطبیق میشود؟

دولت اسلامی ؟

یا

امارت اسلامی ؟!!

میرویس آریا

بعد از سقوط رژیم طالبان و دوباره به صحنه آمدن و نیرومند شدن این گروه شورشی ضد دولت افغانستان و نیروهای خارجی در افغانستان و به وخامت گرائیدن وضعیت امنیتی در سراسر کشور ، یکی از ولایاتیکه خیلی زود به میدان نبرد های مسلحانه مخالفین دولت با نیرو های دولتی افغان و خارجی مبدل گشت و به منطقه نا امن شهره شد و یک بخش از سرویس های خبری رسانه های داخلی و خارجی را به خود اختصاص داد ، همانا ولایت غزنی بود .

در کنار غزنی ولایات دیگر چون ، هلمند ، قندهار ، ارزگان ، خوست ، فراه و غیره .. نیز ازجمله ولایاتی به شمار میایند که نا امنی آنها برسر زبانهاست .

اما در این میان به موضوع و وضعیت ناامنی و بد امنی در غزنی نسبت به مناطق دیگر نا امن ، اهمیت کمتری داده شده است و توجه چندان صورت نگرفته است و بدین لحاظ وضعیت در این ولایت آنچنانیکه بوده است ، منعکس نشده است.

و تنها به کلمه نا امن در مورد غزنی اکتفا شده است و بس . اما حالت های کنونی در غزنی نشاندهنده آنست که در بسا موارد غزنی وضعیت های بسیار وخیمی نسبت به ولایات هلمند ، ارزگان و کندهار داشته است.

ولایت غزنی یکی از ولایات جنوب شرقی به حساب میاید که شاهراه کابل قندهار از آن میگذرد. این ولایت نقطه اتصال چندین ولایت شمالی ، شرقی و مرکزی با جنوب و جنوب غرب و جنوب شرق کشور است.

در این اواخر ، فعالیت های گروه مسلح طالبان در اکثریت نقاط این ولایت به طور فراوان انجام شده است و حتی در بسیاری موارد تهدیدات بزرگی را متوجه دولت و نیروهای خارجی در این ولایت نموده است ، که گستردگی فعالیت های آنان نشانه یک نوع تسلط شان برخاک این ولایت میشود تلقی گردد.

اما تسلط گروه طالبان برغزنی ، با وجود وضعیت حاکم در غزنی ، همواره از سوی مقامات دولتی این ولایت ، با الفاظ تند رد شده اند. اما مواردی را نیز میتوان سراغ داشت که مسوولین دولتی در زمان بیان جمله ی حاکمیت صد فیصدی دولت برغزنی خجالت زده به نظر رسیده اند و از این میتوان نتیجه گیری کرد که آنان از بیان جملات دروغین در این موارد خسته به نظر میرسند.

ولایت غزنی دارای 18 ولسوالی است که اکثریت مطلق آن از امنیت خوبی برخوردار نیستند.

طالبان ادعا میکنند که بر 13 ولسوالی آن حاکمیت کامل دارند و پنج ولسوالی باقی مانده ، ولسوالی های هزاره نشینی هستند که امنیت نسبی خوبی دارند.

جریانات حاکم نیز نشاندهنده مسئله تقریبا مشابه این ادعا را نشان میدهد..

اما دولت حاکمیت طالبان را بر 13 ولسوالی رد میکند و حاکمیت خود را در این مناطق فقط با حضور در زمین های به مساحت چند صد متری مقر ولسوالی ها و پایگاه های نظامی شان ثابت میسازند ، و بقیه مناطق در ولسوالی ها از جاهای هستند که سالهاست قدم نیروهای دولتی جز در عملیات هائیکه با تجهیزات زیاد نظامی انجام شده است در آن بدانجانرسیده است که اینگونه بازدیدها نیز برگشت بدون جنگ و تلفات را در قبال نداشته است .

با این حال عده ای از مراکز ولسوالی ها نیز وضعیت های چندان خوبی ندارند. ولسوالی ناوه که چندین ماه از سقوط آن بدست طالبان میگذرد تا بحال شاهد بازگشت و آمدن نیروهای خارجی و افغان نبوده است و بدرستی روشن نیست که نیروهای طالبان در ان حضور دارند و یاهم دولت و نیروهای خارجی ازدرودیوار خالی ان نیزدرهراس هستند. بااینکه معلوم شده است که گروه طالبان علاقمند حضورپس ازاشغال درمراکزولسوالی ودیگرمکان ها نیستند.چنانچه دراتفاقات سقوط ولسوالی های رشیدان واجیرستان نیزمعلوم شد که طالبان بعدازتصرف مراکز ولسوالی ها،اموال تجهیزات به جامانده رابه جاهای امن برای خود منتقل میکنند وبه اشیایدیگر غیرقابل حمل آتش ميزنند و بعد محل را ترک میکنند. اما در جريان سقوط ولسوالی اجيرستان با اينکه مردم به رسانه ها پس از چند روز سقوط ولسوالی گفتند که طالبان در مرکز ولسوالی حضور ندارند، نيروی های دولتی روزهای زیادی آنجا را خالی از حضور شان گذاشتند. ولی نيروهای خارجی به کمک اردوی ملی،ولسوالی خالی را چندين بار بمباردمان شديد کردند.

در ولسوالی های غزنی جز چند ولسوالی از دير زمانيست دعاوی و مشکلات حقوقی و خانوادگی مردم به دولت راجع نمی شوند و دفتر های چون محکمه، زراعت، املاک و ثبت احوال نفوس از نبود مراجعين بسته شده اند و اکنون شايد ضخامت خاک نشسته بر دروازه ها و قفل های آنها تجاوز از يک سانتی متر کند. طالبان در اين مناطق به مردم گفته اند که هيچ مشکل شان را به دولت راجع نسازند، زيرا طالبان با داشتن مسئول ولسوالی، مسئول نظامی منطقه، قاضی و غيره آماده ی رسيدگی به مشکلات آنان استند و مردم نيز با مراجعه به طالبان در حل مشکلات شان از رفتن به ادارات دولتی که رشد فساد در آنها شهرت زيادی یافته است اجتناب می ورزند، که با اين کار هر چه بيشتر حاکميت دولت زير سؤال برده می شود. طالبان درقريه جات ولسواليها و حتی در مربوطات مراکز ولسواليها می توانند بسيار به راحتی به صورت دسته جمعی يا انفرادی با پای پياده، موترسايکل ویا موترهای شان گشت و گذار نمايند، محکمه و مجلس داير نمايند، به متخلفين که از قانون شان سرپيچی کرده اند در انظار عامه جزا دهند و دروازه های مکاتب و روند های را که خلاف ميل آنان استند ببندند. در حاليکه دولت و نيروهای دولتی حاکميت شان را در مناطق همان گشت زنی های سريعی می خوانند که بعد از وقفه های ديری انجام می شود و بس.

چند ولسوالی غزنی که در کنار جاده عمومی کابل قندهار واقع شده اند و نيز ولسوالی اندر که شاهراه غزنی-پکتيکا از آن می گذرد همواره شاهد فعاليت های گسترده ی نظامی گروه طالبان که بر ضد کاروان های نظامی و اکمالاتی نيروهای خارجی و افغانی انجام می شود بوده و چندين منطقه ی ولسوالی اندر، قره باغ، ناوه، آب بند، مقر و گيلان که در امتداد شاهراهها واقع شده اند به نقاط مرگباری برای نيروهای خارجی و داخلی مبدل گشته اند و بسيار کم اتفاق می افتد که اين نيروها بدون دادن تلفات از آنجاها بگذرد. تعدد پوسته های پوليس در امتداد دو شاهراه بزرگ کابل- قندهار و غزنی-پکتيکا هيچ اثری نتوانسته است در کاهش فعاليت هاوحضور طالبان داشته باشد و طالبان در چند متری پوسته های پوليس به موترهای که مواد مربوط به قوای ائتلاف را حمل می کنند آتش میزنند و موترهای ملکی را به بازرسی میگيرند. اما پوليس از پوسته های شان به بسيار آرامی نظاره گر همچون اتفاقات استند. و دربسياری موارد گفته شده است که پوليس در اين مناطق به خاطر حفظ خودشان قرارداد عدم مداخله در کارهای يکديگر را با طالبان دارند. اخذ مسئوليت تأمين امنيت شاهراه کابل – قندهار توسط اردوی ملی افغانستان نيز کاری کرده نتوانسته است و فقط طالبان مجبور شده اند تنها در ساحات چند متری قرارگاههای نوبنا شده ی اردوی ملی از فعاليت باز بمانند. اما در ساحات کمی دورتر از قرارگاهها باز هم خونسردانه به فعاليت ها و کمين های شان ادامه میدهند.

وقتی از مسئله ولسوالی ها که کمی از ساحه ی ديد مقامات دولتی دورتر هستند بگذريم و در مورد مرکز غزنی صحبت کنيم بسا مسائل مشابه و حتی خطرناکتری را شاهد بوده ميتوانيم. در مرکز غزنی که در آن مرکز های بزرگ قوای ائتلاف، اردو، امنيت و پوليس ملی با تمام نيروهايشان حضور دارند و همه دفاتر مسئولين بلندپايه ی دولتی در آن قرار دارد، وسعت دامنه ی تسلط کامل دولت بر همه نقاط آن مورد ترديد شديد است و تنها محدود در شهر غزنی و مناطق متوصل به شهر در يک دايره بسيار کوچک می ماند که قرارگاههای نظامی و خارجی در آن واقع شده اند. اما با آن هم موارد زيادی را ميتوان سراغ داشت که طالبان کارمندان دولتی را در ميان شهر و در نزديکی اين قرارگاهها ترورکرده اند.

اما انچه مرکز غزنی را از مراکز دیگر ولایات نا امن کشور متفاوت میسازد. همانا ،عدم و یا کم اتفاق افتادن حملات انتحاری و انفجارات ناشی از بم های کار گذاری شده در دفاتر دولتی و دیگر نقاط مرکزبه ویژه شهر است.که این کار مایه ی فخر و به خود بالیدن بسیار از مقامات بلند پایه ی د ولتی در غزنی بوده است. وحتی یک عده از والی های اسبق غزنی آنرا از بزرگترین موفقیت های شان خوانده و گفته اند که اینکار از اثر تلاش های پیگیر آنان در جهت تامین امنیت بوده است.در ولایت غزنی بعد از سقوط حکومت طالبان تعداد حملات انتحاری از پنج و یا شش بار تجاوز نمیکندکه سه بار آن در مرکز اتفاق افتاده است در حالیکه در مراکز ولایات نا امن چون هلمند،قندهار،خوست و .... حتی شهر کابل این اتفاقات به شکل گسترده اتفاق افتاده اندوشاید کل اتفاقات غزنی در این مــورد مسا وی به تعداد اتفاقات یکماه در این مناطق باشد.

به نظر میرسد واقعیت هادرمرکزغزنی ،خلاف آنچه باشد که ادعای مردان دولتی در غزنی مبنی بر تلاش و حاکمیت شان بر روند امنیتی باشد. گفته میشود مسوولیت پیشبرد فعالیت های گروه طالبان را در مرکز غزنی کسانی عهده دار استند که خود باشنده مرکز غزنی هستند و آنچه که از گفته های کسانی که با آنان در تماس بوده اند هویدا میشودکه آنان علاقمند انجام حملات انتحاری و انفجارات در مرکز به ویژه شهر غزنی نیستند و به آن کمتر اجازه داده اند که اتفاق بیافتد و جان افرادملکی گرفته شود. از طرف دیگر نظر به جریانات و وضعیت های حاکم در مرکز غزنی هویدا میشود که طالبان به خاطر ضربه زدن به نظامیان خارجی و دولت نیازبه حملات انتحاری ندارند.زیرا آنان میتواننددرچند متری مقر قوای ائتلاف افراد را اختطاف کنند، کارمندان امنیتی را در نزدیکی پوسته های پولیس وقرار گاه اردوی ملی به قتل برسانند و حتی به دفتر قوماندان امنیه ی ولایت با نارنجک (بم دستی ) حمله ور شوند و خود سالم محل را ترک گویند و این موثریت زیادی نسبت به حملات انتحاری دارد

پس کمتر اتفاق افتادن حملات انتحاری در غزنی موفقیت دولت است و یا طالبان!؟

در پهلوی چند ولسوالی هزاره نشین غـزنی، مرکز غزنی یگانه جای در همه ی این ولایت است که مردم باید از قوانین نافذه دولت در آن اطاعت کنند و برای حل مشکلات حقوقی و دعاوی شان به دفاتر دولتی مراجعه کنند .اما تمامی مردم مرکز غزنی نیز از همه نقاط مرکز به دولت مراجعه نمیکنند و تنها کسانیکه تا بحال مراجعین دفاتر دولتی باقی مانده اند.مردم داخل شهر و چند نقطه نزدیک شهر است. اما دیده میشود که روز به روز در کمیت شان کاستی به عمل میآید که از یک طرف تنگ شدن حلقه حاکمیت دولت و از سوی دیگر فساد سر به فلک کشیده ی در حال رشد دردفاتر دولتی، وضعیت راروزبه روز پیچیده تر میکند و در بسیار مواردیکه مردم به خاطر حل مشکل به دولت مراجعه میکنند در کنار اینکه به مشکل شان رسیدگی نمیشود بر علاوه مشکلات دیگری نیز برای شان خلق میشوند.چنانچه در چندین منطقه شهر که هر کدام بیشتر از سه و یا چهار کیلو متر با دفتر والی و قوماندان امنیه ولایت فاصله نداشته اند بعد از پیدا شدن راهزنان و دزدانیکه اموال خانه هاو راهروان را میدزدیدند، به دولت شکایت میشود،اما هیچ اقدام در زمینه صورت نمیگیرد،مردم مجبور میشوند که به طالبان مراجعه کنند که بعدا طالبان این دزدان را دستگیر میکنند و مردم از شر آنان تا اندازه خلاصی میابند.

در مرکز غزنی قریه جات استند که مدت های زیادی است فعالیت های گروه طالبان در آن به شکل گسترده ی ادامه دارد و رو به افزایش است که میتوان به عنوان مثال از قریه های اسفنده،منگور، آرزوٍ، شالیزو...یاد کرد که نزدیک ترین آن 5 و دور ترین 12 کیلو متر از مر اکز بزرگ نظامی دولت و قوای خارجی و دفتر والی فاصله دارد نام برد که به مراکز فعالیت های طالبان مبدل گشته اند و طالبان مسلح شب و روز به صورت گروهی و یا انفرادی در آن گشت و گذار دارندو در این مناطق قانون طالبان که خود آنرا قانون امارت اسلامی میخوانند تطبیق میشود.

مانند ولسوالی های غزنی ،در این مناطق مرکز غزنی نیز طالبان به مردم گفته اندکه از مراجعه به دولت در تمام موارد بپرهیزند و حتی کمک های دولتی و نیروهای خارجی را نیز نپذیرندومردم نیز با قبول خواسته های طالبان مدت های دیریست که به دولت مراجعه نمیکنندو بدینگونه دولت ماهیتش را در این مناطق دارد از دست میدهد. و همچنان دولت نیز برای آسودگی خودش جنجال مردم این مناطق را از سرش دور میکندو اینچنین رابطه فی مابین مردم و دولت از بین میرود.

در این مناطق طالبان کارمندان ملکی و نظامی دولتی را گفته اند تا وظایف خودرا ترک نمایند.بسیاری از کسانیکه وظایف دولتی داشتند وظایف خودرا ترک کردند.یک عده هم با فامیل های شان مجبور به ترک محل شدندو دیگرانیکه وظیفه ومحل را ترک نکردند کشته شدند. طالبان در این مناطق کسانیرا که حتی در قرار گاه های نیرو های خارجی و داخلی در بدل پول به پاک کاری وجاروب کشی زمین ها می پردازند به قتل میرسانند. به این اساس یک عده ی زیادی از جوانانیکه در صفوف اردو و پولیس ملی و یا هم قرار گاه های نظامی وظیفه دارند و هنوز هم فامیل های شان در محل زندگی میکنند، نرفتن به خانه ها را نسبت به کشته شدن ترجیح داده اند. بسیاری از آنان را میتوان سراغ داشت که مدت های درازیست در حالیکه محل وظیفه ی شان کمترین فاصله را با خانه هایشان دارد، فامیل های شان را ملاقات نکرده اند و اگر ملاقات کرده اند آنهم به شکل صورت گرفته است که فامیل های شان مانند زندانیان به سراغ آنان آماده است و حتی بعضی از کسانیکه به خانه رفته نتوانسته اند میگویند که این مشکل حتی بیشتر از یک سال و دوسال را در بر گرفته است .

در های مکاتب دخترانه در همین مناطق بنابر اخطاریه های طالبان بسته شده اند معلمین و شاگردان مجبور به خانه نشینی گردیده اند.

دولت مردان در این مناطق زمان های دیریست قدم رنجه نکرده اند . یکی ازین مناطق مرکز که هم برای دولت و هم برای گروه طالبان از اهمیت خاص برخوردار است قریه اسفنده است که نام آن قبلا نیز ذکر شد.اسفنده یک قریه بزرگ جنوبی مرکز غزنی است که در کنار شاهراهی کابل -قندهار واقع شده است و فاصله آن با شهر غزنی جاییکه مقام ولایت درآن واقع میباشد 10 کیلو متر است و قرارگاه مجهز و بزرگ قوای ائتلاف از آن فقط 4یا 5 کیلو متر فاصله دارد و این قرار گاه در زمین های مربوط این قریه بنا یافته است. این منطقه برای طالبان از چندین جهت حایز اهمیت است. یکی اینکه در زمان اقتدار رژیم طالبان افرادی مهم سیاسی و پالیسی ساز تحریک از این منطقه غزنی بوده اند واکنون نیز بسیاری از افراد مهم گروه طالبان از اهالی این منطقه استند وهمخوانی های فکری و وابستگی های منطقوی و قومی زمینه خوبی فعالیت را در این منطقه برای شان میسر ساخته است از سوی دیگر با واقع شدن این قریه در کنار جاده کابل-قندهار که روزانه کاروان های زیادی اکمالی و نظامی از آن میگذرد زمینه خوبی انجام کمین ها و حملات چریکی از باغ های و درخت زار های نزدیک شاهراه دراین قریه برای طالبان میسر است تا ضربات بیشتری را به قوای داخلی و خارجی و همچنان کاروان های اکمالاتی وارد سازند. همچنان موجودیت و حضور طالبان در این قریه بسیار نزدیک به شهر و مرکز خارجیان یک نوع جنگ روانی نیز به شمار میاید و توانسته است مردم و دولتیان را متاثر سازد.و نیز حضور این گروه در این منطقه فعالیت های شانرا در شهرو مناطق دیگر میتواند تقویت بخشد.
دولت به این قریه به خاطر اهمیت قایل است که فعالیت گروه طالبان در جاییکه به اصطلاح میتوان صدای پای را از آنجا شنید، به این گستردگی و نداشتن حاکمیت بر آن یک نوع مایه شرم به شمار میاید

امااهمیت آن برای دولت بدان معنی نیست که دولت درغزنی برای حاکمیت برین منطقه تلاش نموده باشد. دیرزمانیست که هیچ عملیات درانجاانجام نشده است وهیچ فردی دولتی بلندویاپایین رتبه،برای اینکه این نقطه را ظاهراًازجمله مناطق تحت کنترول شان نشان بدهند،بدانجاقدم نگذاشته اند. بااینکه ازبسته شدن مکاتب درانجازمان دیری میگذرد تابحال هیچ فردی ازسوی دولت آن مشکل راحتی نپرسیده است.امابااین هم مقامات درغزنی تسلط طالبان ونداشتن حاکمیت برین منطقه راشدیداًردمیکنند. مقامات بلندرتبه درغزنی حاکمیت شانرابراسفنده توسط گشت زنی های چنددقیقه ای که درطول چندسال باهمراهی تعدادزیادی افراد مسلح وتجهیزات نظامی، فقط چند باری انجام شده است، ثابت میسازند وزمان باقی دیگررابه طالبان مسلح واگذارمیکنندتادرین منطقه ی به گفته ی خودشان، تحت حاکمیت دولت آزادانه، 24 ساعت گشت وگذارنمایند. امامناطق مثل منگور،شالیزو....ازجمله مناطق استندکه دیریست هیچگاهی حتی گشت زنی مقامات ونیروهای دولتی درآن اتفاق نیافتاده است ودارند فراموش میشوندکه خاک غزنی استند ودولت باید به یک نوع حاکمیت اشرادرآنجا هانشان دهد. باتوجه به مسایل یادشده که به شکل بسیارخلاصه بیان شد اکنون میتوان حدس زدکه میزان خاک تحت سلطه دولت در غزنی وحتی دردرمرکز این ولایت به چندفیصدمیرسد.

اتفاق مهم وداغ دیگریکه درین روزهاتوجه همگانی رانسبت به حاکمیت طالبان درغزنی جلب کرده است،اخطاریه ی این گروه به شبکه های تیلیفونی مبنی برتوقف کلی فعالیت های شان درسراسرغزنی بود که خیلی زودجامه عمل پوشیدوغزنی رامانندجزیره ازدیگرجاهاجداساخت وحتی توانست تماس های والی ولایت را بامرکز،اقارب وفامیلش قطع کند.

قبلا نیز بنا بر اخطار های گروه طالبان ، شبکه های تیلفونی در بسیاری ولایاتی که طالبان برآن به گونه ای مسلط بودند ، به فعالیت های شان از طرف شب ادامه نمیدادند. اما در مراکز همان ولایات ، این فعالیتها در جریان شب قطع نمیشندند و در این میان یگانه مرکزی که در جریان شب درآنوقت خدمات تیلفونی در آن قابل دسترس نبود مرکز و شهر غزنی بود.

طالبان دلیل قطع کلی خدمات تیلفونی را در سراسر غزنی ، استفاده جاسوسان نیروهای دولتی و خارجی در رد یابی افراد وابسته به گروه شان بیان میدارند و میگویند از این ناحیه تلفات دیده اند.

اما فکر میشود که این مسئله ، مقاصد سیاسی دیگری داشته باشد. و ان اینکه طالبان دیگر نشان بدهند که آنان هرچه بخواهند در غزنی انجام داده میتوانند، و حتی باید گذشته ازمردم عام، بالای دولت نیزخواسته شان تحمیل شود و هویدا گردد که دولت نیز باید به اشاره ای انگشت طالبان برقصد.

با اینکه آنتن های شبکه های تیلیفونی در مرکز غزنی، همه در نزدیکی قرارگاه های نظامی ای چون مقرهای پولیس و اردوی ملی ، قرارگاه قوای ائتلاف و حوزه های امنیتی واقع شده اند امنیت شان تامین نیست. چنانچه چندی پیش طالبان یک پایه ی آنتن شرکت اریبا-ام.تی.ان. را که در عقب قرارگاهی اردوی ملی قرار داشت به دلیل اینکه چند شب فعالیت شبانه داشته بود و از حکم طالبان سرپیچی کرده بود ، از فاصله بسیار نزدیک مورد هدف قرار دادند و آن را از کار انداختند.

بنا بران مسوولین شبکه ها پذیرفته اند که تا اجازه دوباره از سوی گروه طالبان در غزنی فعالیت های شان را به طور کلی ، حتی در شهر غزنی متوقف سازند . مردم در ولایت غزنی ده روز پیهم را بدون دسترسی به خدمات تیلیفونی سپری کردند و با اجازه ای دوباره ی گروه طالبان به شبکه ها، مردم یکبار دیگر فقط از طرف روز به خدمات تیلیفونی دست یافته اند.

در این جا سوال مطرح میشود که آیا در غزنی قانون و خواست دولت تطبیق میشود یا طالبان ؟!

این نوشته به تاریخ نهم عقرب 1387 در روزنامه ی پیمان وسایت انترنتی این روزنامه به چاپ و نشر رسیده است.